چهار ماه و نیم بود که سینما نرفته بودم. یعنی حدود یک سوم سال. خودم هم باورم نمی شد.
فیلمهای dreamgirls ، آخرین شاه اسکاتلند و نامه هایی از ایوو جیما رو دیدم. احتمالا تا قبل از اسکار بقیه فیلمهای مطرح رو هم می بینم تا مثل پارسال شما رو از پیش بینی های خودم مستفیذ کنم. و اما در مورد این سه فیلم:
dreamgirls فیلم خوبیه. خوب ا زاین نظر که بازی هایی در این فیلم می بینیم که انتظارش رو نداریم نمونه بارزش بازی ادی مورفی است.
خوب از این نظر که فیلم شروع مورد قبولی داره و در اواسط فیلم که تماشاچی فکر می کنه داره یک فیلم موزیکال کلیشه ای دیگه نگاه می کنه مسیر داستان عوض می شه. این اتفاق یک بار دیگه در یک سوم انتهایی فیلم تکرار میشه. این روزها هر فیلمی که دچار کلیشه نشه ارزش دیدن داره.
خوب از این نظر که خیلی وقت بود فیلم موزیکال به درد بخوری به روی پرده نیامده بود.
واما نه دیگر انقدر خوب که بیشترین نامزدی اسکار رو داشته باشه.
آخرین شاه اسکاتلند داستان جالبی داره. به خصوص این که بر اساس یک داستان واقعی نوشته شده. قصه یک پزشک اسکاتلندی که برای ماجراجویی و شاید هم خدمت به بشریت راهی اوگاندا می شه و درگیر یک بازی سیاسی خطرناک با دیکتاتور وقت اوگاندا می شه. از برجسته ترین نکات فیلم می شه از به تصویر کشیدن فقر و مصیبت های مردم آفریقا به اون صورتی که هست نام برد. به یاد ندارم که هالیوود در گذشته هیچ وقت این طور مستند گونه زندگی مردم آفریقا رو نشان داده باشه. حتی در فیلم هتل رواندا هم چنین چیزی وجود نداشت.
اسکار بازی مرد رو هم از الان باید متعلق به فارست ویتاکر دونست مگر این که آکادمی اسکار تصمیم داشته باشه امسال یک قدردانی درست و حسابی از مارتین اسکورسیزی بکنه که در این صورت دی کاپریو اسکار رو به خونه می بره. در این مورد در مطلب اسکاری که تا چند روز دیگه می نویسم بیشتر توضیح خواهم داد.
و اما نامه هایی از ایوو جیما. با این که اخیرا به کلینت ایستوود آلرژی پیدا کردم ، امکان اینکه از این فیلم بشه بد گفت وجود نداره. اول از همه اینکه ایستوود هم مثل دیگر بزرگان هالیوود دین خودش رو به خوبی در ژانر جنگی ادا می کنه و مثل پیشینیانش سعی می کنه چهره زشت و کریه جنگ رو به نمایش بگذاره. ایستوود جدای از فیلم خوبی که ساخته باید بابت شهامتش در انتخاب موضوع فیلم که نبرد ایوو جیماست هم نمره مثبت بگیره. این نبرد که برای مردم ژاپن حکم یک افتضاح تاریخی رو داره طوری به تصویر در میاد که مطمئنا به مذاق ژاپنیها هم خوش خواهد آمد. در ضمن آمریکایی ها هم در این فیلم تصویر قهرمان گونه ندارند. در کل فیلم خوبی از آب در آمده که البته از کلینت ایستوود که دراما رو خیلی خوب می شناسه چنین چیزی هم زیاد غیر قابل انتظار نیست.
اگر قرار باشه بین این سه فیلم یکی رو ببینید من آخری رو پیشنهاد می کنم.
فیلمهای dreamgirls ، آخرین شاه اسکاتلند و نامه هایی از ایوو جیما رو دیدم. احتمالا تا قبل از اسکار بقیه فیلمهای مطرح رو هم می بینم تا مثل پارسال شما رو از پیش بینی های خودم مستفیذ کنم. و اما در مورد این سه فیلم:
dreamgirls فیلم خوبیه. خوب ا زاین نظر که بازی هایی در این فیلم می بینیم که انتظارش رو نداریم نمونه بارزش بازی ادی مورفی است.
خوب از این نظر که فیلم شروع مورد قبولی داره و در اواسط فیلم که تماشاچی فکر می کنه داره یک فیلم موزیکال کلیشه ای دیگه نگاه می کنه مسیر داستان عوض می شه. این اتفاق یک بار دیگه در یک سوم انتهایی فیلم تکرار میشه. این روزها هر فیلمی که دچار کلیشه نشه ارزش دیدن داره.
خوب از این نظر که خیلی وقت بود فیلم موزیکال به درد بخوری به روی پرده نیامده بود.
واما نه دیگر انقدر خوب که بیشترین نامزدی اسکار رو داشته باشه.
آخرین شاه اسکاتلند داستان جالبی داره. به خصوص این که بر اساس یک داستان واقعی نوشته شده. قصه یک پزشک اسکاتلندی که برای ماجراجویی و شاید هم خدمت به بشریت راهی اوگاندا می شه و درگیر یک بازی سیاسی خطرناک با دیکتاتور وقت اوگاندا می شه. از برجسته ترین نکات فیلم می شه از به تصویر کشیدن فقر و مصیبت های مردم آفریقا به اون صورتی که هست نام برد. به یاد ندارم که هالیوود در گذشته هیچ وقت این طور مستند گونه زندگی مردم آفریقا رو نشان داده باشه. حتی در فیلم هتل رواندا هم چنین چیزی وجود نداشت.
اسکار بازی مرد رو هم از الان باید متعلق به فارست ویتاکر دونست مگر این که آکادمی اسکار تصمیم داشته باشه امسال یک قدردانی درست و حسابی از مارتین اسکورسیزی بکنه که در این صورت دی کاپریو اسکار رو به خونه می بره. در این مورد در مطلب اسکاری که تا چند روز دیگه می نویسم بیشتر توضیح خواهم داد.
و اما نامه هایی از ایوو جیما. با این که اخیرا به کلینت ایستوود آلرژی پیدا کردم ، امکان اینکه از این فیلم بشه بد گفت وجود نداره. اول از همه اینکه ایستوود هم مثل دیگر بزرگان هالیوود دین خودش رو به خوبی در ژانر جنگی ادا می کنه و مثل پیشینیانش سعی می کنه چهره زشت و کریه جنگ رو به نمایش بگذاره. ایستوود جدای از فیلم خوبی که ساخته باید بابت شهامتش در انتخاب موضوع فیلم که نبرد ایوو جیماست هم نمره مثبت بگیره. این نبرد که برای مردم ژاپن حکم یک افتضاح تاریخی رو داره طوری به تصویر در میاد که مطمئنا به مذاق ژاپنیها هم خوش خواهد آمد. در ضمن آمریکایی ها هم در این فیلم تصویر قهرمان گونه ندارند. در کل فیلم خوبی از آب در آمده که البته از کلینت ایستوود که دراما رو خیلی خوب می شناسه چنین چیزی هم زیاد غیر قابل انتظار نیست.
اگر قرار باشه بین این سه فیلم یکی رو ببینید من آخری رو پیشنهاد می کنم.
Labels: سینما
خلاصه این ها را گفتم که بگویم همه ی فیلم ها نوش جانت