Saturday, September 27, 2008
مروری بر فیلم "مجموعه دروغها" و بازی گلشیفته فراهانی

زندگی در لس آنجلس با تمام خوبی ها و بدی هاش یک حسن بزرگ داره و اون اینه که به خاطر همسایگی با هالیوود به آدم این شانس رو می ده که به اکرانهای پیش از نمایش عمومی فیلم ها بره. امروز هم شانس در خونه من رو زد و موفق شدم بلیط اکران آزمایشی فیلم مجموعه دروغها رو به دست بیارم و به روزشماریم برای اکران عمومی فیلم پایان بدم.

آخرین ساخته ریدلی اسکات یک اکشن پاییزی است. اکشنهای پاییزی فیلمهایی هستند که هم فاکتر اکشن بودن رو دارن و هم با محتوا هستن. البته برخلاف حدس و گمان ها "body of lies"فیلمی اسکاری نیست. حتی احتمال اینکه در رشته های اصلی نامزد اسکار بشه خیلی کمه.

گلشیفته فراهانی طبق معمول بازی روان و فوق العاده ای از خودش به نمایش گذاشته.او در این فیلم نقش دختری (عایشه) ایرانی -اردنی رو بازی می کنه که راجر( شخصیت اصلی فیلم -دی کاپریو)بهش دل می بنده. اگر بیشتر از این بخوام توضیح بدم داستان فیلم لو می ره. فقط همین رو بگم که زوج دی کاپریو-فراهانی(شاید قرار دادن این دو اسم کنار هم هنوز برامون غیر عادی باشه ولی قشنگیش به همینه که این قضیه صحت داره) خیلی خوب از آب در اومده. البته نقش عایشه کمتر از اونیه که من فکر می کردم. احتمالا کارگردان به دلیل اینکه مدت فیلم طولانی شده مقداری از صحنه های عایشه و راجر رو کم کرده تا بدنه اصلی فیلم رو حفظ کنه. البته کم بودن همین صحنه ها تا حدودی کار مخاطب رو برای پذیرفتن علاقه زیاد راجر به عایشه سخت کرده و این سوال رو به وجود میاره که چطور راجر با سه چهار برخورد کوتاه با عایشه اینطور عاشقش شده.

نکته جالب دیگه در بازی گلشیفته روان بودن او در گفتن دیالوگهای انگلیسیه. در مقایسه با هنرپیشه های ایرانی دیگه که بعضی وقتها خیلی سخت کلمات انگلیسی از دهانشون بیرون میاد گلشیفته به خوبی از پس این کار بر اومده. در کل بازی درخشانی رو از او در این فیلم می بینیم و مطمینا اگر مشکلی براش به وجود نیارن در آینده از او فیلمهای بیشتری در هالیوود خواهیم دید. من شخصا بازی گلشیفته رو خیلی دوست دارم. بعضی ها می گن بازی اش مصنوعیه ولی به عقیده من به غیر از خنده هاش که کمی مصنوعی به نظر میان(اتفاقا یک موردش در همین فیلم هست) هنرپیشه ایه که می دونه داره چیکار می کنه و تا الان هم کارنامه خوبی از خودش به جا گذاشته.

مجموعه دروغها پیام تازه ای برای مخاطبش نداره. همون حرف تکراری این روزها : غرب به دلیل بیگانگی اش با "فرهنگ خاورمیانه" در جنگ با تروریست موفق نخواهد بود. البته داستان فیلم که برگرفته از رمانی با همین عنوانه جذاب و تماشاگر پسنده و تک و توک دیالوگهای قابل تاملی هم داره. بازی ها هم همگی خوبن. به خصوص دی کاپریو که کاراکترش رو خیلی شبیه به کاراکتر بیلی "departed" در آورده و به عقیده من اگر قرار بود جایزه ای بگیره باید به خاطر اون فیلم می گرفت. راسل کرو هم مثل همیشه بازی قابل قبولی از خودش نشون داده. باهمه اینها باید قبول کنیم که این فیلم برای ما فقط از یک نظر خیلی مهمه و اون بازیگرنقش عایشه است. دیدن گلشیفته فراهانی در کنار غولهای هالیوود به تنهایی کافیه که متقاعد بشی به دیدن این فیلم. B

Labels:

2:49 AM ساعت
12نظر <
لینک ثابت <

Monday, September 22, 2008
حدیث حسنت در داستان نگنجد*

اولین بار صدایش رو در دانشگاه اصفهان شنیدم. در بین صندلی ها دنبال جای خودم می گشتم که صدایی مسخم کرد. متنی کوتاه بود درباره اصفهان. شناخت زیادی از او نداشتم. در حقیقت به دو دلیل آنجا رفته بودم یکی اینکه دوستم از طریق پدرش که در شهرداری سمتی داشت بلیط مجانی داشت و دوم اینکه می خواستم ببینم این شجریان که می گویند کیست. دوران نوجوانی بود و بیگانگی با موسیقی سنتی ولی به محض شنیدن آن صدای جادویی از خود بی خود شدم. انتظار چنین چیزی را نداشتم. بعد از چند دقیقه استاد به روی صحنه آمد. تکنوازی شروع شد و ناگهان دیدیم که شجریان قبل از اینکه شروع به آواز کند صحنه را ترک کرد. همه متحر بودند که چه اتفاقی افتاده. گروه نوازندگان هم حیران بعد از یک دقیقه صحنه را ترک کردند. چند لحظه بعد کسی از پشت میکروفن اعلام کرد که نور و چراغ دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری تمرکز استاد را به هم زده و به همین دلیل ایشان آمادگی اجرای کنسرت را ندارند. حضار اول شروع کردند به ناسزاگویی به کسانی که فرهنگ کنسرت رفتن ندارند. بعد از چند دقیقه سوت و تشویق وقتی که فهمیدند کار جدی است شروع کردند به انتقاد از استاد و اینکه شجریان اصولا آدم مغرور و از خود راضی است و این چه وضعی است و...
پس از مدتی استاد به روی صحنه آمد و بدون اینکه کلامی در این مورد بگوید برنامه را اجرا کرد و رفت. این اولین خاطره من از شجریان و موسیقی او بود.
زمان می گذشت و من که جرقه ای درم به وجود آمده بود سعی می کردم گوش موسیقیایی خودم رو با موسیقی اصیل ایرانی آشنا تر کنم. هنوز با موسیقی شجریان ارتباط برقرار نکرده بودم و بیشتر تحت تاثیر کارهای شهرام ناظری بودم. تا اینکه آلبوم شب سکوت کویر به بازار آمد و من دوباره مسخ این صدای جادویی و موسیقی حیران کننده اش شدم. زمستان است کار بعدی استاد بود که مثل ضربه ای مهلک مرا بی قرار و شیدای این سبک موسیقی کرد.
از آن روز به بعد جایگزینی برای این موسیقی پیدا نکردم و تاثیر این کارها تا حدی بود که تصمیم به یادگیری موسیقی گرفتم . از روزی که ساز در دستم گرفتم احترامم به موسیقی و بخصوص موسیقی اصیل ایرانی صد برابر شد. در ضمن معنی آن ترک صحنه استاد رو که من هم به حساب غرور او گذاشته بودم متوجه شدم.
اولد مهر تولد هنرمندی است که تمام حرفها ، بغض ها و اعتراض هایش را به شرایط موجود رو در کارهایش به مردم می زد. برخلاف هنرمندانی که قبل یا بعد از برنامه هایشان نصیحتی شعاری چیزی نثار مردم می کردند ، در هفت هشت کنسرتی که از او دیدم هرگز ندیدم که صحبتی غیر از آواز و موسیقی با مخاطبش کرده باشد. مگر در مواردی که صدایش را درآوردند همواره حرفش را با اشعاری که انتخاب می کند به مردم می زند. حتی اگر موسیقی او را به هردلیلی نپسندیم در سلیقه و استعداد او برای انتخاب اشعار نمی توان شک کرد. از فریاد و زمستان است تا قاصدک ، بی داد و ایران ای سرای امید وصدها اثر دیگر که راوی شرایط زمانه خود بوده اند. حرفهای گنجانده شده در این چند ده آلبوم که روایت گر تاریخ چهار دهه ایران است اگر قرار بود به صورت کلام گفته شود از مثنوی هفتاد من هم بیشتر شده بود. شجریان با آثارش کاری کرده است که بسیاری از ادبا ، سیاستمداران و روشنفکران ما موفق به انجام دادنش نشدند. او ساز خاموش ما بوده و هست.
تولدت مبارک استاد.

* عطار( ازآلبوم آسمان عشق)

Labels: ,

12:46 AM ساعت
2نظر <
لینک ثابت <

 
وبلاگ انگلیسی