Monday, August 28, 2006
وقتی زنگ زدم با صدای آروم گفت الو
گفتم سلام خوبی
گفت(با صدای یواش)آره. تو چطوری؟
گفتم دارین سریال نرگس رو می بینین که همه ساکتن؟
گفت(با تعجب) آره. تو از کجا می دونی؟
گفتم بالاخره خبراش می رسه
گفت بیا خواهرت اینجاس می خواد باهات حرف بزنه چندتاسوال داره

گفت سلام خوبی
گفتم آره خوبم. نگران که نیستی داری میای؟
گفت نه زیاد. چی دیگه می خوای غیر از اون چیزایی که تو ایمیل نوشتی؟
گفتم هیچی. بار خودتو الکی زیاد نکن همه چی اینجا هست
گفت می خوام چند تا فیلم برات بیارم .چیزه خاصی هست که بخوای؟
گفتم نه. فقط فیلم ها درست حسابی بیار. بر نداری ازدواج اجباری اینارو بیاری
گفت اتفاقا می خواستم ازدواج به سبک ایرانی رو برات بیارم .خیلی خنده داره
گفتم بید مجنون رو بیار. خیلی دور خیلی نزدیک رو هم ببین سی دی اش اومده یا نه. همین طورچهارشنبه سوری و حکم.
گفت حکم؟ به درد نمی خوره. همش دارن توش همو می کشن.
گفتم تو چیکار داری. برا من بیار
گفت سی دی موزیک چیزی می خوای؟
گفتم اگه تونستی یه سری سی دی هست از فرامرز پایور که همه دستگاه های موسیقی رو توش زده . اونو برام بیار
گفت بابا تو دیگه کی هستی!
گفتم روزی که میای یه روزنامه شرقم بگیربیار. دلم برا روزنامه ها اونجا تنگ شده
گفت خدا به داد من برسه این مدت که با توام!
گفتم واقعا
12:17 AM ساعت
9نظر <
لینک ثابت <

Thursday, August 17, 2006

"فیلمهای کوچک در سینماهای بزرگ ، فیلمهای بزرگ در سینما های کوچک"

این اولین جمله ای بود که دوستم بعد از اتمام فیلم little miss sunshine در یک سینمای هشتادوپنج نفری سانتامونیکا گفت. البته با توجه به صعود هشت پله ای این فیلم از بیستم به دوازدهم در سه هفته آنهم با در اختیار داشتن 150 سالن سینما اهالی سینما حساب ویژه ای برای اولین تجربه زوج فیلمساز dayton و faris باز کرده اند. این زن و شوهر فیلمساز اهل کالیفرنیا بعد از پنج سال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات مالی برای به اتمام رساندن این فیلم ، با استقبال همزمان منتقدین و تماشاگران از فیلم به طور غیر منتظره ای ثمره زحمات چند ساله خود رو می گیرن.
داستان فیلم حول مسافرت یک خانواده به آمریکا برای حضور دختر خانواده در مسابقه دخترک شایسته آمریکا می گذره. پدر خانواده ورشکسته و ناامید از موقعیت کاری خود(که البته حرفه خودش نشان دادن راه موفقیت به بقیه است)، پدربزرگ خوشگذران و معتاد به مواد مخدر(که برخلاف کلیشه های رایج، سرحال تر از بقیه اعضای خانواده است)، دایی یک استاد دانشگاه عاشق هومو سکشوال شکست خورده در عشق(و خودکشی)، برادر از دنباله روهای نیچه که روزه سکوت برای موفقیت در کنکور دانشگاه هوانوردی گرفته و مادر خانواده ناامید و مستاصل از وضعیت دیگر اعضای خانواده برای محقق شدن آرزوی دختر کوچک و دردانه خانواده راهی کالیفرنیا می شوند. به این پنج شخصیت، فولکس واگن زرد قناری قراضه پدر رو هم اضافه کنید تا فیلم تمام اجزای یک کمدی موفق جاده ای رو داشته باشه.
شاید در ابتدا تصور اینکه این کاراکترها در کنار هم یکی از موفقترین کمدی های سال رو خلق کنند مشکل به نظر بیاد. همه اعضای تقریبا شکست خورده(یا به عبارتی loser) فامیل دست به دست هم می دن که حداقل یکی از اعضای خانواده به کلاب شکست خورده ها(بخوانید loser) وارد نشه.
تاکید برروی کلمه loser در این فیلم به دلیل بار معنایی قوی و برجستگی قابل لمس اون در فرهنگ آمریکایی است. loser درزبان عامیانه مردم آمریکا فقط معنی بازنده نمی دهد. زمانی که شخصی loser نامیده می شه به طور کلی به معنی این است که اون شخص زندگی رو باخته یا شاید بهتر است بگوییم در مسیر زندگی به سوی راهی بن بست و بدون هدف و نتیجه در حرکت است.
فیل ویاریل منقد روزنامه آریزونا دیلی ضمن تمجید از فیلم می گوید" این فیلم به ما نشان می دهد که خانواده مثل یک فولکس واگن قراضه قدیمیه. ممکنه عجیب و غریب باشه ، ممکنه بعضی وقتها درست راه نره ولی همه چیز درست می شه اگر همه با هم جمع بشن و هلش بدن."
مهم نیست که برای تفریح به دیدن این فیلم می روید یا برای دیدن فیلمی که حرفی برای گفتن داشته باشه. در هر دو صورت از این فیلم لذت خواهید برد.


Labels:

12:44 AM ساعت
3نظر <
لینک ثابت <

 
وبلاگ انگلیسی