Tuesday, April 10, 2007
سفر به ايران - قسمت دوم
شب - خارجی - تقاطع کردستان و ملاصدرا(چند ساعت قبل از سال تحويل)
-آقا شما تا چه ساعتی کار می کنی؟
-ما تا ۶ صبح بايد اين خيابون و دوتا ديگه رو جارو کرده باشيم
-بچه کجايی؟
-زابل .
-اينجا چيکار می کنی؟
-زابل کار کارگری سخت گير مياد منم زن و چهار تا بچه رو بايد نون بدم پا شدم اومدم تهران
-چقدر حقوق می گيری؟
-دوشيفت کار می کنم. شبا ساعتی ۱۸۰ تومن می گيرم روزا ۵۰ تومن
-با اين پول مگه می شه تهران زندگی کرد؟
-(با خنده)‌يه کاريش می کنيم ديگه. خوابگاه جا بهمون دادن بقيه خرجارم يه جوری می ديم و بقيه اشم می فرسيم برا زن و بچه.

روز-خارجی-ميدان نقش جهان اصفهان
-آقا چقدر می گيری منو برسونی مکينه خواجو اين خانمم بگذاری دم پل هوايی؟
-۱۵۰۰ تومن
-توريستی حساب نکن ما همشهريت هستيما
-همشهري ای حساب کردم. توريستی اش که می شه ۳۰۰۰ تومن

روز - داخلی - خانه پدری
تلويزيون جشن هسته ای رو نشون می ده
-اگه اين خبر صحت داشته باشه قدم بزرگی برداشتیما
-اينا فکر می کنن پيشرفت کردن. سالهاست که مغزهاشون يخ زده. مگه نمی بينی هنوز آلات موسیقی رو نشون نمی دن؟ نگاه کن...

روز - داخلی - ويديو کلوپ محله
-شمارو اينجا نديده بودم تا حالا. بچه همين محلين؟
-بله. ولی الان اينجا زندگی نمی کنم.
-کجاييد؟
-آمريکا. شما رو هم دفعه قبل که اومده بودم نديدم اينجا.
-من هم تازه اينجا کار می کنم. موقت اينجام. دارم می رم سربازی.
-به سلامتی. کجا افتادی؟
-من چون شش ساله عضو بسيجم همين اصفهان می افتم.
-ا. پس بسيج هم فعالين.
-نه زياد. ولی خوب وقتی نياز باشه مارو هم صدا می کنن.
-چه نيازی مثلا؟
-بعضی شبا گشت هست توی پارکها و اماکن عمومی. می ريم نظارت می کنيم. می دونی وضع يه جوری شده که اگه جلوشو نگيريم همه می خوان اينجارو اروپا کنن.
-پس کارتون بايد سخت باشه
-آره . بالاخره بايد يکی اين کارارو بکنه ديگه.خوب شما اونجا چيکار می کنين؟
-من درس می خونم.کار هم می کنم.
-ببينم. نمی شه يجوری دست ماروهم اونجا بند کنی؟...

Labels:

2:43 PM ساعت
11نظر <
لینک ثابت <

 
وبلاگ انگلیسی