Wednesday, July 23, 2008
پنج ستاره برای آرزو
امشب بعد از این که از دیدن فیلم" روزگار ما" منقلب شده بودم پای کامپیوتر اومدم تا در سایت نت فلیکس پنج ستاره ای که همیشه با خصاصت به فیلم های خیلی دوست داشتنی ام می دم رو برای این فیلم وارد کنم. همین طوری اتفاقی به ایسنا رفتم و خبر اعطای دکترای افتخاری به رخشان بنی اعتماد رو خوندم. به همون اندازه که از دیدن "روزگار ما" حالم بد شد، از این خبر خوشحال شدم.
رخشان بنی اعتماد یکی از معدود حامیان حقوق زنانه که به درستی و به آرامی در مسیر درست حرکت می کنه. هیچ وقت سعی نکرده با جیغ حرفش رو بزنه. درست یادم نیست آخرین باری که یک فیلم انقدر من رو تحت تاثیر قرار داد کی بود. نه این که احساساتی کردن تماشاگر کار سختیه یا این که هنره ولی بنی اعتماد با این مستند به زیبایی زمانه ما و خود مارو به روی پرده سینما آورده و "ما" با دیدن "ما" به حال نزار خودمان پی می بریم.
نیمه اول فیلم اختصاص داره به انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد. حال و هوایی که خیلی از ما باهاش آشناییم. همون هیاهوی بسیار برای خاتمی. تا اینجای کار همه اش مرور خاطرات و تاریخه. ولی ضربه مهلک وقتی وارد می شه که خدیجه بیات، نه، ببخشید، آرزو بیات وارد فیلم می شه.
اشتباه نکنید. داستان آرزو یک داستان منحصر به فرد نیست. همون داستان همیشگی و کلیشه ای زن تنها و مظلوم ایرانیه.
گفته اند که حق دادنی نیست گرفتنی است و آرزو بیات هم که به قول خودش در همین بیست و پنج سال زندگی اش به اندازه پنجاه سال حقوقش پایمال شده تصمیم می گیره که کاندیدای ریاست جمهوری بشه.
باز هم اشتباه نکنید. این فیلم قرار نیست کمدی باشه. اصلا این فیلم فیلم نیست. یک مستنده. یک مستند از روزگار ما. اگر در روزگار ما می خندید با این فیلم هم خواهید خندید.
خود من هم زمانی که آرزو بیات در فیلم اعلام کرد که تصمیم گرفته رییس جمهور بشه خنده ام گرفت ولی فیلم که تمام شد با خودم فکر می کردم که اگر آرزو کاندیدای رییس جمهوری شده بود من به او رای می دادم.

Labels:

1:08 AM ساعت

لینک ثابت <

نظرات0
Post a Comment

 
وبلاگ انگلیسی