بعضی از دوستان مرتب گله می کنند که چرا من کم انقدر کم کار شدم. حالا نه اینکه وقتی پرکار بودم شاهکار می نوشتم و الان خلا بزرگی در دنیای اینترنت ایجاد شده. ولی به طور کلی واقعا تنها دلیل این کم کاری اینه که من در خودم استعداد نویسندگی زیادی نمی بینم و هربار که مطلبی برای نوشتن به ذهنم میاد باید 3-4 ساعت وقت بگذارم چیز بخونم تحقیق کنم و ویرایش کنم. یه بار از یکی از بچه های وبلاگ نویس که اتفاقا خیلی هم خوب می نویسه پرسیدم هر پستی که کار می کنی چقدر وقت می بره خیلی راحت گفت ماکزیمم یک ربع. از همونجا فهمیدم که وضع من خیلی خرابه.
همه این صغرا و کبرا هارو چیدم که عذرخواهی کنم از کسایی که میان اینجا و می بینن وبلاگه حسابی یخ زده. به خصوص اینکه اکثریت خواننده های این وبلاگ خودشون وبلاگ نویس نیستند و چیزی راجع به بلاگرولینگ نمی دونند.
قسمت لینک رسانی رو فعال تر کردم و از این به بعد سعی می کنم هرروز یا یه روز در میون به روزش کنم تا کسایی که میان اینجا زیاد هم دست خالی برنگردن.
همه این صغرا و کبرا هارو چیدم که عذرخواهی کنم از کسایی که میان اینجا و می بینن وبلاگه حسابی یخ زده. به خصوص اینکه اکثریت خواننده های این وبلاگ خودشون وبلاگ نویس نیستند و چیزی راجع به بلاگرولینگ نمی دونند.
قسمت لینک رسانی رو فعال تر کردم و از این به بعد سعی می کنم هرروز یا یه روز در میون به روزش کنم تا کسایی که میان اینجا زیاد هم دست خالی برنگردن.
now if you don't feel like blogging, that's a different story. but don't blame it on those two! ;)
جناب محمودرضای گرامی! آن دوست وبلاگ نویس یحتمل منظورش تایپ مطالب بوده که یک ربع طول می کشیده وگرنه فکر نکنم تا سوژه ای بدرستی پرورش پیدا نکنه تو ذهن و رو کاغذ بیاد یک ربع طول بکشه و حتما به زمان بیشتری احتیاج داره اگر که نویسنده بخواد خوب بنویسه!ضمنا ما دلنوشتهاتونو چه وقت بگذارید چه نه دوست داریم.....
همين امروز
در میان قدیسین نشسته ام
به میز مدور ،
کاردی تیز وکمی پنیر
به دلشوره پزیرایی
و هول
نبودن
تو
همه بودند
همه آنها
که ترا و مرا ساخته اند
به میز مدور،
کاردی تیز
و
نبودن
تو
.