کمتر ازچند ماه به پنجمین سال حادثه 11 سپتامبر مانده ، united 93 اولین فیلم سینمایی راجع به این واقعه به روی پرده سینماها میاد. مضمون فیلم حول اتفاقات یکی از چهار هواپیمای ربوده شده توسط القاعده در این روز می گذره. هواپیمایی که بر خلاف سه هواپیمای دیگه به هدف مورد نظرش(کاخ سفید) برخورد نمی کنه و حدس و گمانه زنی ها حاکی از اینه که تلاش و کوشش سرنشینانش باعث شده تا هواپیما قبل از رسیدن به هدف با زمین برخورد بکنه.
جریان روایی فیلم به خوبی حال و هوای ترس و وحشت اون لحظات رو به تماشاچی منتقل می کنه. به خصوص این که در جریان اتفاقات مربوط به این هواپیما به طور موازی شاهد اتفاقات دیگه ای که قبل از اون می افته هم هستیم. قصد این رو ندارم که فیلم رو نقد کنم چون 15 دقیقه اولش رو از دست دادم برای همین فقط به موردی اشاره می کنم که هنگام دیدن فیلم آزارم می داد.
کسی دقیقا نمی دونه در اون 20-30 دقیقه نهایی که هواپیمای united 93 به زمین برخورد کرده چه اتفاقاتی افتاده. تنها مدارک موجود چند مکالمه تلفنی کوتاه سرنشینان هواپیما به بستگانشون ومرکز اورژانس(911 ) هست که در اونها هم اطلاعات زیادی در مورد جو داخل هواپیما وجود نداره. پل گرینگرس نویسنده و کارگردان فیلم که در کارنامه کاریش فیلمهای اکشن و جنایی زیادی خودنمایی می کنن داستان این فیلم رو به نوعی در ژانر دراما-اکشن نوشته که البته در قسمت تعلیق و هیجان با اینکه همه پایان داستان رو به خوبی می دونن موفق بوده. اما تاکید شدید او بر نشان دادن تصاویری از تروریستها که در حال خواندن دعا و قران حین عملیات تروریستیشان هستند به نوعی سوال برانگیزه. در تمامی این صحنه ها واکنش های تماشاچی های اطرافم رو زیر نظر گرفته بودم و به خوبی می تونستم حدس بزنم که در اون لحظه چی در سرشون می گذره. بعد از ترک سالن سینما سعی کردم یکبار کل فیلم رو بدون اون دیالوگها تصور کنم و در آخر نتونستم خودم رو قانع کنم که این فیلم بدون اون صحنه ها چیزی رو از دست می داد.
برای ساختن فضای جنگ سه عنصر مورد نیاز عبارتند از دشمن ، قهرمان و توجیهی برای جنگیدن. در این فیلم قهرمان سرنشینان هواپیما توجیه جنگ حملات تروریستی و دشمن نه تندروهای مذهبی (که در هر مکتبی چه کم چه زیاد وجود دارند) بلکه دین اسلام تعریف شده اند. فریاد الله اکبر یکی از تروریستها در حال بریدن سر یکی از سرنشینان ، خواندن دعایی با مضمون "خدایا من این کاررو فقط برای رضای تو انجام می دهم" و مواردی از این قبیل خود اثبات کننده این مدعا هستند. شخصیت پردازی این سه تروریست فقط و فقط توسط همین دعا خواندن ها( و چند دیالوگ خیلی کوتاه) پردازش شده اند که از همین جهت بی طرف بودن سازنده فیلم رو زیر سوال می بره. فیلم علی رغم ساختار قوی سینمایی اش به دلیل دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی کاملا نا امید کننده به حساب میاد. با همه این وجود دیدن این فیلم رو یه شدت پیشنهاد می کنم.
باید صبر کرد و دید روایت الیور استون از این واقعه به چه صورتی خواهد بود.
جریان روایی فیلم به خوبی حال و هوای ترس و وحشت اون لحظات رو به تماشاچی منتقل می کنه. به خصوص این که در جریان اتفاقات مربوط به این هواپیما به طور موازی شاهد اتفاقات دیگه ای که قبل از اون می افته هم هستیم. قصد این رو ندارم که فیلم رو نقد کنم چون 15 دقیقه اولش رو از دست دادم برای همین فقط به موردی اشاره می کنم که هنگام دیدن فیلم آزارم می داد.
کسی دقیقا نمی دونه در اون 20-30 دقیقه نهایی که هواپیمای united 93 به زمین برخورد کرده چه اتفاقاتی افتاده. تنها مدارک موجود چند مکالمه تلفنی کوتاه سرنشینان هواپیما به بستگانشون ومرکز اورژانس(911 ) هست که در اونها هم اطلاعات زیادی در مورد جو داخل هواپیما وجود نداره. پل گرینگرس نویسنده و کارگردان فیلم که در کارنامه کاریش فیلمهای اکشن و جنایی زیادی خودنمایی می کنن داستان این فیلم رو به نوعی در ژانر دراما-اکشن نوشته که البته در قسمت تعلیق و هیجان با اینکه همه پایان داستان رو به خوبی می دونن موفق بوده. اما تاکید شدید او بر نشان دادن تصاویری از تروریستها که در حال خواندن دعا و قران حین عملیات تروریستیشان هستند به نوعی سوال برانگیزه. در تمامی این صحنه ها واکنش های تماشاچی های اطرافم رو زیر نظر گرفته بودم و به خوبی می تونستم حدس بزنم که در اون لحظه چی در سرشون می گذره. بعد از ترک سالن سینما سعی کردم یکبار کل فیلم رو بدون اون دیالوگها تصور کنم و در آخر نتونستم خودم رو قانع کنم که این فیلم بدون اون صحنه ها چیزی رو از دست می داد.
برای ساختن فضای جنگ سه عنصر مورد نیاز عبارتند از دشمن ، قهرمان و توجیهی برای جنگیدن. در این فیلم قهرمان سرنشینان هواپیما توجیه جنگ حملات تروریستی و دشمن نه تندروهای مذهبی (که در هر مکتبی چه کم چه زیاد وجود دارند) بلکه دین اسلام تعریف شده اند. فریاد الله اکبر یکی از تروریستها در حال بریدن سر یکی از سرنشینان ، خواندن دعایی با مضمون "خدایا من این کاررو فقط برای رضای تو انجام می دهم" و مواردی از این قبیل خود اثبات کننده این مدعا هستند. شخصیت پردازی این سه تروریست فقط و فقط توسط همین دعا خواندن ها( و چند دیالوگ خیلی کوتاه) پردازش شده اند که از همین جهت بی طرف بودن سازنده فیلم رو زیر سوال می بره. فیلم علی رغم ساختار قوی سینمایی اش به دلیل دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی کاملا نا امید کننده به حساب میاد. با همه این وجود دیدن این فیلم رو یه شدت پیشنهاد می کنم.
باید صبر کرد و دید روایت الیور استون از این واقعه به چه صورتی خواهد بود.
Labels: سینما
avalesh ham faghat dare sedaye ghoran pakhsh mishe va tasvire terorist ha ke daran ghoran mikhoonan
halam bade
az cinema badam miad