آتش اندوهم، دوزخ را از بضاعت ناچیز خود شرمسارمی کند.ا
احمد شاملو
احمد شاملو
Friday, June 24, 2005
سخن هفته
آتش اندوهم، دوزخ را از بضاعت ناچیز خود شرمسارمی کند.ا
احمد شاملو Tuesday, June 21, 2005
هوا بس نا جوانمردانه سرد است
نوشتن وقت کافی ،فکر آزاد ،حال و حوصله و تمرکز می خواد که خوشبختانه هیچ کدومش این روزها موجود نیست. یه وقت دیدین درشو بستم رفتم که هم خیال شما راحت بشه هم خودم
Sunday, June 19, 2005
سخن هفته
Saturday, June 18, 2005
نه بزرگ این بار به اصلاح طلبان
حتی در بدبینانه ترین حالت انتخابات هم کسی مقام پنجم رو برای معین پیش بینی نمی کرد. اتفاقی که اگر پیش از این قابل پیش بینی نبود اکنون به نظر منطقی و قابل باور است. براستی اصلاح طلبانی که در شروع کار 75 درصد آرا مردم رو بدست آوردند چه بر سرشون اومده که الان با 13 درصد کل ارا به رتبه ای بهتر از پنجم دست پیدا نمی کنند. رتبه ای که با وجود رقابت اصلی بین پنج کاندیدای جدی و مطرح میتوان گفت آخرین رتبه موجود بود. شاید ملامت دیگران و بخصوص مردم در به وجود اومدن چنین نتیجه ای بزرگترین اشتباه تعدادی از طرفداران معین باشه. کسانی که شورای نگهبان رو به خاطر تقلب ، کروبی رو به خاطر شکستن آرای اصلاح طلبان و اپوزوسیون رو به خاطر تحریم انتخابات ملامت می کنن بایستی با مرور کارنامه هشت ساله خود دنبال حل این معما باشند.ا
با توجه به اختلاف یک ملیون و هفتصد هزارتایی معین و احمدی نژاد فرضیه تقلب توسط شورای نگهبان اون هم در برابر چشم مسئولین وزارت کشور خاتمی تا حدودی مردود خواهد بود. در مورد تحریم اپوزوسیون هم با یک حساب سر انگشتی می توان ثابت کرد که این عده هم نقشی در شکست دوستان اصلاح طلب نداشتند. طی هفت هشت سال گذشته در بهترین حالت 75 درصد مردم در انتخابات شرکت کردند یعنی در دوره کنونی 12 درصد شرکت کنندگان معمول انتخابات رو تحریم کردند که چیزی در حدود سه و نیم ملیون نفر خواهد بود که با شکستن این تعداد رای بین هفت کاندیدا و حتی دادن اکثرین این ارا به طور مثال 1.5 ملبون به معین(بی انصافی است که بگوییم تمام تحریمیان به معین رای می دادن. مخصوصا با نتایجی که الان می بینیم مشخصه که خیلی ها اورو کاندیدای مناسبی نمی دونستن)باز هم معین به مقام دوم نمی رسید. اگر چه شکاف بین گروه اصلاح طلب باعث شکسته شدن ارا مردم شد وشخصا من هم تا حدودی این عدم اجماع رو یکی از عوامل اصلی شکست اصلاح طلبان می دونم ولی باز هم نمی توان تمام ارا کروبی رو به حساب معین گذاشت چون هستند اصلاح طلبان مذهبی و طرفداران ولایت فقیهی که اگر کروبی نبود باز هم به معین رای نمی دادند. در نتیجه به عقیده من اصلاح طلبان بزرگترین عامل شکست اصلاح طلبان هستند. مردم با مرور کارنامه دوره هشت ساله این دوستان نمره خرداد ماه اونها رو دیروز با رایشون اعلام کردند . مردمی که چهار بار این فرصت رو به آقایان دادند تا حداقل نیمی از خواسته هاشون رو عملی کنند و دیدند که رییس جمهور و نمایندگان مجلس و دیگران فقط در مقابل زندان کردنها و روزنامه بستن ها و رد صلاحیت ها و هزاران های دیگر فقط سر خم می کنند و به اعتراض کوچکی بسنده همان طور که در اوایل خرداد 76 نه بزرگی به نظام گفتند این بار در پایان خرداد 84 نه بزرگتری به عهد و پیمان شکنان آن روز گفتند.آری دوستان مردم ایران چه خوب چه بد این گونه اند.ا پی نوشت: کسانی که به این مطلب لینک دادن:ا یادگار سیلی سرد زمستان سرزمین آفتاب بازگشت گویا اشه Thursday, June 16, 2005
لینک رسانی
مصاحبه شرق با شان پن در اینجا(وسطای صفحه) حرفای جالبی در مورد سکوتش زده و جالب این که از ایران خوشش اومده. اصولا چون آدمیه که با کسی تعارف نداره می شه این حرفشو باور کرد
لیست کاندیداهای ریاست جمهوری سال 2004 آمریکا. بی زحمت یکی این لیستو بده به رفسنجانی که همش نگه ما دموکراسی مون از امریکا بهتره چون اونا فقط دوتا کاندید داشتن. بخدا زشته رییس جمهور اینده انقدر اطلاعاتش کم باشه( به شان پن هم همین جواب ضایع رو داده) حالا که بحث شان پن جان هنوز داغه بد نیست عکسای رویترز رو هم ببینین کنسرت پینک فلوید بعد از 24 سال(خوش به حال انگلیسیا) این کنسرتهای خیریه رو همون سازمانی که قبلا در موردشون نوشته بودم برگزار می کنن. ا یاهو و موتور جستجوی پولی اول سه تا صلوات بفرستید بعد این عکسو ببینین. اگه بازم به این چهره نورانی رای ندادین واقعا مشکل دارین. دقت کردین این انتخابات تنها انتخاباتی بود که کلی سوژه باحال داشت. به قول ابراهیم نبوی کاش به دور دوم بکشه یکم دیگه حال کنیم.ا Wednesday, June 15, 2005
دوسال گذشت
نسیمی کز بن آن کاکل آیو
مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو امروز دقیقا دو سال شد که از ایران اومدم . یادمه اوایل که اومده بودم هر کی می گفت دو یا سه ساله اومدم با خودم می گفتم اووه چه مدت زیادی ولی امروز که فکر می کنم انگار همین دیروز بود که بار سفر بستم. هنوز هم باورم نمی شه که از ایران مهاجرت کردم و فکر می کنم که اومدنم موقتیه. جالبیش اینه که در این دو سال کل اسباب و وسایلی که جمع کردم تو دو سه تا جعبه جا می شه و الان که فکرشو می کنم انگار همه این کارارو کردم که هر لحظه که اراده کردم برگردم . چیزی که هیچ وقت در خاطرم نمی گنجه زندگی دائمی در اینجاست. روزهای اول به هرکی این حرفو می زدم می گفتن همه اولش همینو می گن ، الان دوسال گذشته و من بازهم همینو می گم. شرایط اینجا از هر جهت خوبه ولی وقتی بدونی متعلق به اینجا نیستی آزاردهنده است. پارسال که برای اولین بار بعد از یک سال دوری به ایران برگشتم حسابی توی ذوقم خورده بود و دو سه روز اول می گفتم دیگه هیچ وقت ایران برنمی گردم برا موندن چون اینجا خیلی بد و عوض شده اما بعد چند روز متوجه شدم این خود منم که عوض شدم و اتفاقا هیچ چیزی اینجا عوض نشده. ا کیارستمی در یکی از مصاحبه هاش در جواب خبرنگاری که پرسید چرا با وجود این همه مشکلات برای فیلمسازی هنوز در ایران موندید گفت ایران برای من مثل یک مادر پیر و غرغرو می مونه.مشکلات خودشو داره ولی مادریه که باید کنارش موند ،ازش مراقبت کرد واز وجودش استفاده کرد. من هم همچنان با خودم عهد کردم که روزی که احساس کردم وجودم در ایران مفید خواهد بود برمی گردم . امیدوارم تا اونروز طاقت بیارم.ا
نوشته های پراکنده
طبق آماری که اکثر رسانه ها دارن می دن گویا مردم تصمیم به شرکت در انتخابات گرفتن. اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که ما چقدر مردم فراموشکاری هستیم. به هر حال این اتفاقیه که داره می افته و الان که همه دارن شرکت می کنن امیدوارم معین رای لازم رو بیاره(البته بعید می دونم) به هر حال یک بار بین بد و برتر انتخاب کردیم این بار هم شاید باید بین بدتر و بدترین ها! امیدوار باشیم که اولی انتخاب بشه. البته من معین رو آدم بدی نمی دونم همون طور که خاتمی رو نمی دونستم فقط می دونم که این حرفا که زده می شه بیشتر یه رویاست تا واقعیت برای به حقیقت پیوستن ولی به قول یکی از بچه ها به شعار دموکراسی رای دادن هم بهتر از هیچیه(من هنوز سر حرف اولم هستم)
چند روزه دارم از هرکدوم از دوستام که از ایران آنلاین می شن سوال می کنم که رای می دن یا نه و اگه آره به کی رای می دن که بفهمم بچه هایی که سیاسی نیستن می خوان چیکار کنن. جوابها یا نه بود یا در عین ناباوری رفسنجانی بود. دلیلشم می گفتن حداقل این یکی تجربه داره و بلده کشورو بگردونه و یا این که بخور بخوراش تموم شده و الان دیگه میاد که واقعا کار کنه! جالب تر این که یه نفر از شمال می گفت احمدی نژاد! اول فکر کردم شوخی می کنه ولی بعد از یه سری دیگه که پرسیدم پیش بینیشون در مورد رای مردم چیه می گفتن رفسنجانی ، قالیباف و احمدی نژاد بین طبقه کارگری محبوبیتشون از همه بیشتره. از سیاسی نویسی خسته شدم . کی می شه این انتخابات تموم شه و هممون بشینیم مثل آدم از چیزای بدرد بخور حرف بزنیم. به قول سهراب کاش می شد جاي مردان سياست بشانيم درخت الو تا هوا تازه شود. شان پن در ایران خوشحال کننده ترین خبری بود که تو این مدت شنیدم. باید صبر کنیم ببینیم چی راجع به ایران می نویسه. علیرضا زحمت کشیده کلی از عکساشو اینجا گذاشته. ولی عکس مورد علاقه من این یکیه. اصلا این شان پن از وقتی شوهر مدونا شد کلی آدم شد!ا فیلم مرد سیندرلایی رو دیدم که خیلی خوشم اومد و در اسرع وقت در موردش می نویسم. در این حال و هوای فیلمهای تابستونی کلی می چسبه حتما ببینینش. ا Monday, June 13, 2005
فراخوان کانون نویسندگان ایران برای گردهمایی در برابر زندان اوین
مردم آزادهی ایران ناصر زرافشان هشتمین روز اعتصاب غذای دردناک خود را می گذراند و در خطر جدی مرگ قریبالوقوع است. ناصر زرافشان مبتلا به بیماری حاد کلیوی است و هر لحظه بر وخامت بیماری او افزوده میشود. ما از همهی مردم٬ نهادهای فرهنگی و اجتماعی درخواست میکنیم که درگردهمایی اعتراضی تحصنکنندگان٬ از ساعت ٤ تا ٦ بعد از ظهر روز سه شنبه ٢٤/٠٣/٨٤ در برابر در بزرگ زندان اوین شرکت کنند. Sunday, June 12, 2005
سخن هفته
بهترین مساله در مورد این نامزدهای انتخاباتی اینه که فقط یک نفرشون انتخاب می شه!
ویل راجرز Saturday, June 11, 2005
چند توضیح
با وجود اینکه من در نوشته قبلیم تاکید کردم که مقصودم ازین نوشته تحریم انتخابات نیست گویا دوستانی از جمله بهمن عزیز و تعدادی دیگه دچار سو تفاهم شدن و منو علی رغم این که می خواستم دیگه چیزی در مورد انتخابات ننویسم مجبور به پاسخ گویی کردن . قبل از هر چیز بازم می گم نه قصدم از این حرفها تحریم انتخاباته و نه خودم رو در مقامی می بینم که بخوام چنین حرفی بزنم. سوالی که من از دکتر معین یا جبهه اصلاحات داشتم حق طبیعی من به عنوان کسی که چهار با به اصلاحات رای دادم بود. بعد از پست این مطلب از حنیف و الپر و تعدادی از دوستان طرفداران معین خواستم که جواب یا نظرشونو در مورد مطلبم بگن که فقط حنیف عزیز در ایمیلی که همون روز برام زد به نکات خوبی اشاره کرد ولی باز هم سوال من همچنان بی پاسخ موند. به هر روی من به عنوان یک شهروند که هم حق رای دادن داره و هم حق رای ندادن گزینه دوم رو انتخاب کردم فقط و فقط به خاطر این که همچون نوری و گنجی فکر می کنم مشکلات ما با این چیزا حل نمی شه و رئیس جمهور با محدودیت های موجود کار به جایی نخواهد بود(فقط تصور کنید معین رای بیاره و بخواد با مجلس هفتم کار کنه!). با احترام به آقای خاتمی حتی فکر می کنم خیلی از پیش رفتها و تغییرات جامعه به طور نادرستی به حساب ایشون گذاشته شد و چیزهایی بوده که مرور زمان و تغییرات فرهنگی به اقتضای زمان بوجود آورده وگرنه اونقدر که حجاریان و گنجی و دیگر اطرافیان خاتمی برای اصلاحات هزینه پرداختند خود ایشان این کار رو نکرد(البته منکر کارهای جزیی مثبتی هم که کردن نیستم). این رو هم اضافه کنم که از پنج باری که رای دادم به خاطر آخرین رایی که دادم (دوره دوم ریاست جمهوری) از همه بیشتر پشیمونم. به هر جهت من تصمیمم رو گرفتم و برای بقیه دوستان هم آرزوی موفقیت می کنم. چند کلام کوتاه با دوستانی که کامنت گذاشتن:
حوریه جان- اول این که اگه مایل باشی اینجا(آمریکا) هم می تونی رای بدی. اطلاعاتشو ازین صفحه در بیار. دوم این که نکات خوبی در مورد رفسنجانی گفتی ولی بد نیست مطالب مربوط به واژگونی اتوبوس حامل اعضای کانون نویسندگان، ماجراهای بعد از فتح خرمشهر و... رو هم یه مطالعه ای بکنی و بعد رای بدی. البته جای نگرانی نیست چون اگه تو هم رای ندی همچنان رفسنجانی رییس جمهور آینده خواهد شد. بهمن و فانی عزیز- در جواب شما که فکر می کنین دارم انتخابات رو تحریم می کنم اجازه بدید قسمتی از نوشته یکی از دوستان تحریمی رو بنوسم: "...ما با تحریم انتخابات[از قول من بخونبن شرکت نکردن] چیزی به دست نمیآوریم، فقط تلاش میکنیم که چیزی را از دست ندهیم! که این بار با خودمان رو راست باشیم، که هیچ نداریم! که پس فردا از سر نداری خاتمی نماد صلح ما نشود!..." متن کامل و بالاخره لیلای عزیز- کاملاحق رو به تو می دم . ما که در ایران نیستیم نه برداشت درستی ازمسائل ایران داریم و نه حق داریم در مورد مسائل ایران نظر بدیم. این نوشته هایی هم که می بینی در مورد مسائل ایران همه مصداق این شعر مولاناست: من درد تورا زدست آسان ندهم دل بر نکنم زدوست تا جان ندهم از دوست به یادگار دردی دارم کان درد به صد هزار درمان ندهم Thursday, June 09, 2005
معجزه مستطيل سبز
باور اين که ايران يه بازی مونده به پايان رقابتهای مقدماتی به جام جهانی راه پیدا کرده يه مقدار مشکله ولی مهم اينه که بالاخره رفتيم بالا و مهم تر اين که در يک روز همه ايرونيا هم زمان از يک اتفاق به طور واحد خوشحال شدن. پيروزی ديگه ای که در روز چهارشنبه به وجود اومد راهيابی خانمها به استاديوم آزادی بود .با خوندن گزارش بچه ها متوجه می شین که اين اتفاق فقط و فقط با کوشش خودشون ميسر شد و بدون باج دادن به مسئولين مربوطه فقط با سماجت این تابوی احمقانه رو شکستن و وارد ورزشگاه شدن. (جالب اين که با ورودشون تيم ايران صاحب گل می شه!). اين مساله رو بايد به فال نيک گرفت. چهارشنبه هجده خرداد زنان ايران در کنار تيم ملی کاری کردند کارستان. دست مريزاد .ا Sunday, June 05, 2005
انتخابات: تحریم یا تکریم؟
طی پنج باری که در انتخابات ایران شرکت کردم به جز بار اول که بخاطر فشار خانواده به دلیل گزینش دانشگاه بود بقیه با میل کامل و در جهت حمایت از موج اصلاحات و کمک به پیشبرد دموکراسی در ایران بود. اما الان در جایگاهی ایستادم که فکر می کنم به غیر از همان بار اول که چاره ای جز شرکت نداشتم و رای سفید دادم در بقیه حالات کلاه بزرگی سرم رفته چون به شعارهایی رای دادم که رقم ناچیزی ازونها عملی شدن . قبلا هم گفتم قصد تحریم انتخابات یا مخالفت با حامیان شرکت در انتخابات رو ندارم ولی فکر می کنم به عنوان شخصی که چهار بار در انتخابات ریاست جمهوری ، مجلس شورای اسلامی و انتخابات شوراهای شهر به لیست جبهه مشارکت رای دادم این حق رو داشته باشم که این سوال رو از دکتر معین و هوادارانش بپرسم که چطور وقتی آقای خاتمی که با اون پشتوانه عظیم مردمی و در دست داشتن کامل مجلس و شوراهای شهر نتونست کاری از پیش ببره شما قصد دارید با دست خالی به شعارهایی که می دید جامه عمل بپوشونین؟ با تمام احترامی که برای دکتر معین قائلم و حتما اگر قصد شرکت در انتخابات رو داشتم بهش رای می دادم باید بگم که این شعارها متاسفانه همه در حد شعار باقی خواهند ماند و در سیستم حکومتی کنونی به ما به اصطلاح حماسه سازان دوم خرداد ثابت شد که رئیس جمهور به معنای واقعی کلمه یک تدارکاتچی خواهد بود و این مساله زمانی به ما ثابت شد که رئیس جمهور وقت هم مجلسیان همراهش بودند و هم شهرداریچیها و حمایت بیست ملیونی مردم. در شرایط کنونی و با حرفهایی که تا کنون از معین شنیدم فکر می کنم حضور ایشون در انتخابات فقط تعداد آرا رو بالا می بره . شاید بهترین راه برای جلب رضایت عموم مردم راه حل اکبر گنجی باشه. دکتر معین به راحتی می تونه تبلیغات کم اهمیت رادیو تلویزیونی رو رها کنه و در اعتراض به زندانیان سیاسی دست به اعتصاب یا تحصن بزنه. به جای شعارهای تکراری و کلیشه ای که گوش مردم از اونها پره با ابتکار عمل شرط آزادی زندانیان سیاسی رو برای شرکتش در انتخابات بگذاره. این کار هم محبوبیت مردمی به همراه داره هم توجه تمام رسانه ها رو به خودش جلب می کنه. حتی اگر دکتر معین پیروز انتخابات هم نباشه با این کار روح تازه ای به کالبد جبهه مشارکت دمیده می شه و مطمئنا بازتاب این حرکت از طرف یکی از نامزدهای انتخاباتی در رسانه های داخل و خارج کشور به طور یقین آزادی این افراد رو به همراه داره. به قول اکبر گنجی ما نیاز به یک مصدق داریم. کسی که با شجاعت و اعتراض واقعی و عملی جلوی بی قانونی ها بایسته و چه بهتر که ما این اعتراض رو نه در حد شعار که به صورت عملی ببینیم و گر نه همه ما خوب می دونیم حتی با انتخاب معین ، در شرایط کنونی نه صدا و سیما از حالت انحصاری در میاد نه زندانیهای سیاسی با حرف و انتقاد رییس جمهور از قوه قضاییه آزاد می شن و نه وضع اقتصادی کشور با این برنا مه های مجلس هفتم درست می شه و هزار نه دیگری که از سال 76 تا کنون شنیده ایم.ا
Saturday, June 04, 2005
سخن هفته
تاریخ تکرار نمیشود؛ امّا این انسانها هستند که خطاهای تاریخ را تکرار میکنند.ا
Thursday, June 02, 2005
در ادامه گنگ خواب دیده
داشتم با یکی از دوستام در مورد مطلبی که در مورد مخملباف نوشته بودم بحث می کردم و چون نوشتنشو خیلی دوست دارم نظرشو در مورد اون مطلب پرسیدم که با اکراه یه خوبه گفت و در ادامش هم گفت بهتر بود یکی از مطالب خود مخملباف رو می گذاشتی اینجا. کلی داشتم فکر می کردم که کدومو بنویسم که یاد مطلب مسعود بهنود افتادم که سال هشتاد در مورد مخملباف نوشته بود و با خودم گفتم کاش از اول همین نوشته رو گذاشته بودم:ا
" آيا هنرمند واقعي آن است كه هرگاه تو را به ديدار اثر خود مي خواند در حيرتت اندازد، يا آن است كه هر بار حرفي با جان تو مي زند و جان را تازه مي كند. هر بار كشف مي كند كه با كجاي جان تو مرتبط شود كه نتواني فراموشش كني. اگر هنرمند آن باشد كه در حيرتت اندازدمدام چونان شعبده باز ساحري و يا بند بازي بر فراز آسمان وقتي كه مي چرخد و خود را به بندي بند مي كند، آن وقت تكليف ما چه مي شود با “فلوت سحر آميز“ برگمان و يا با آن شعر سينما “مرگ در ونيز“يابا“سفرقندهار“مخملباف.كه اصلا حيرت نمي آورد، از چيزي مي گويد كه مي داني و بدتر از اينش را ديده اي يا شنيده اي. اما چنان مي گويد كه نخي را از ستون فقراتت عبور مي دهد و مي بردبه نازك ترين جاي دلت. تو را در پايان فيلم در پشت برقع جاي مي دهد، زنداني قفسي مي كند كه تحجر آن را ساخته اما نتوانسته همه چيز را در آن اندازد.فيلم را مي بيني، انگار مخملباف تو را به تماشاي فيلم مستندي برده است و همين است و جز اين نيست.جوان پاي چوبي مادر را به حراج گذاشته… بگذار دوستان بالاخره كشف كنند كه اين “زن بي حجاب در سمنان!“. مگر نه آنكه هزاران هزار در دلشان بر آن باورند كه رم و فاشيسم همان است كه فليني نشان داد… راستي مگر جز اين است، مگر فاجعه جز آن است كه هنرمند نشان مي دهد. زيرا هنرمند- به فرموده مولانا- برون از ديده ها، منزلگهي بر گزيده است. هم در “گبه“ و هم در “سفر قندهار“ مخملباف به چنين منزلگهي رسيد. "ا ادامه این نوشته رو می تونین اینجا بخونید.ا |
وبلاگ انگلیسی
پیش بینی اسکار هشتادوسه
دلم نوشتن می خواد ولی نوشتنم نمیاد.همش فکر کردنم م... پیش بینی اسکار هشتاد و دوم دوست داری آزاد باشی و زندگی کنی یا برای آزادی مبار... زندگی سالم ماشینی یا زندگی ناسالم غیر ماشینی. مسئل... اینجا و اونجا روئينه تنيكه راز مرگشاندوه عشق وغم تنهائي بود درباره الی رهبرایران در ديدار رئيس جمهور سنگال : فلسطين نيازم...
April 2005
May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 July 2008 August 2008 September 2008 December 2008 January 2009 February 2009 June 2009 July 2009 October 2009 December 2009 January 2010 March 2010 October 2010 February 2011 |
|
لینک ثابت <