در تمام علوم وقتي يک اصلي بيان مي شه بعد اون در مورد استثنا هايي که اون اصل رو نقض مي کنه صحبت مي شه. مثلا در رياضي هر عددي به توان صفر برسه جوابش يکه به غير از خود صفر. در موردعلم سياست، جمهوري اسلامي مي تونه نقش اين استثنا رو بازي کنه.ا
مثلا در توضيح وظايف قوه قضاييه مي شه گفت قوه قضاييه هر کشوري بصورت کاملا مستقل از بقيه قوا عمل مي کنه و مسئوليت تمام احکام و اجراي قوانين با رئيس قوه است به استثناي ايران که احکامشو رئيس شوراي نگهبان اعلام مي کنه، بعضي زندانهاش در اختيار نهاد هاي نا مشخصيه و اصولا افرادي هستن که مي تونن حکمي رو نقض کنن.ا
و يا در مورد وزارت کشور مي شه گفت تمام مسئوليت انتخابات يک کشور از اجرا و نظارت گرفته تا رسيدگي به شکايات بر عهده وزارت کشوره به غير از ايران که نظارت بر عهده شوراي نگهبانه ، رئيس قوه قضاييش در مورد صلاحيت نامزدها نظر مي ده و باز هم شوراي نگهبانه که فقط مي تونه يک انتخاباتيو باطل اعلام کنه.ا
و بالاخره در مورد قوه مجريه مي شه گفت دولت يا قوه مجريه يک کشور مسئول اجراي تمامي وظايف داخلي و خارجي يک نظامه. به غير از ايران که دبير شوراي امنيت مسئول امور خارجي کشوره، قوه قضاييه مسئول نظارت بر مطبو عات و بقيه کارهاي وزارت فرهنگه و از همه جالب تر اين که رييس جمهور نفر دوم يا شايد سوم( بلکه هم بيشتر، بستگي به نوع رئيس جمهورش داره) اون کشوره. ا
نکته يک- چطور مسئولين نظام از مردم انتظار دارن قانون رو رعايت کنن وقتي خودشون اين کارو نمي کنن.ا
نکته دو- با وجود اين که ما هر تغييري دوست داشتيم در تعريف جمهوريمون اعمال کرديم چرا هنوز بعضيا با اسم جمهوري اسلامي مشکل دارن و مي خوان با حکومت اسلامي عوضش کنن.ا
نکته سوم- شخصا پيشنهاد مي کنم هر کسي در ايران روي کار مياد قبل از شروع بکار کردن ،يک بار توي راديو يا تلويزيون از روي قانون اساسي بخونه که مردم خيالشون راحت باشه که حداقل اين بابا يه بار قانونو خونده. ا
لینک ثابت <