Saturday, July 09, 2005
چند داستان واقعی
مردم انگلیس در کمتر از 24 ساعت نهایت شادی و غم رو با هم تجربه می کنن.
مادری بعد از 15 سال انتظار اجازه پیدا می کنه فرزندشو دوباره ببینه و در کمتر از یک هفته به این نتیجه می رسه که مهم نیست که چه کسی بچه رو به دنیا بیاره مهم اینه که کی بزرگش کرده باشه.
اکبرگنجی چند روز قبل از انتخابات از زندان آزاد میشه و انتشار تصویر خندانش عده زیادی رو خوشحال می کنه و بعد در کمتر از یک ماه از انتخابات گذشته انتشار خبر بیست و پنجمین روز اعتصاب غذاش و وضعیت بحرانیش تعداد زیادی رو نگران و مضطرب می کنه.
پشت هرکدام ازین شادی ها غمی نهفته است و بالعکس.
شب شادی انگلیس از تصاحب میزبانی المپیک ،فرانسه در غم فرو رفته بود و شب اندوه آنها تعدادی تروریست به شادی نشسته اند.
اندوه مادر توام با شادی پدریست که تمام 15 سال ممنوع الملاقات کردن او نگران رویارویی مادر و فرزند بوده.
و بالاخره آزادی عده ای باعث نگرانی عده دیگر و به بند کشیدن شان موجب خرسندی آن ها خواهد بود.
هیچ وقت از بازی الاکلنگ خوشم نمیومد.ا

12:04 AM ساعت

لینک ثابت <

نظرات0
Post a Comment

 
وبلاگ انگلیسی