به این نتیجه رسیده ام که بعضی وقتها نه تنها نباید زشتی ها وسیاهی های اطرافمون رو به دیگران نشون بدیم بلکه باید روشون رو بپوشونیم. مشکلاتی هستند که با عیان کردنشون نه تنها حل نمی شن بلکه بزرگ تر و زشت تر هم می شن. بالاخره باید یک روز دید ایده آلیستیمونو بیندازیم دور و به جهان واقعی وارد بشیم
دوست ندارم شهریار آواز ایران صدایت کنم. دلم نمی خواهد قافله سالار موسیقی سنتی خطابت کنم. استاد استادان برایم واژه ای آشنا نیست. آنقدر با تو احساس نزدیکی می کنم که شجریان خطابت کنم. حس های مختلفی را که با صدای تو تجربه کردم مرا وادار می کند که به تو نه از دریچه واژه ها (که خود بی نیاز از هر واژه ای)بلکه به چشم یک همراه به هنگام غم و شادی ، شادابی و تنهایی و هزاران لحظه دیگر که خاطراتشان با موسیقی تو زنده می شوند نگاه کنم. برای من شجریان چیزی فراتر از واژه هاست. تولدت مبارک
عکس: کنسرت شجریان و گروه شیدا در حافظیه شیراز(1356)
Labels: استاد شجریان, موسیقی
برای من هضم این مساله واقعا مشکل شده. فرض کنید یک نفر بیاد به شما بگه شما آدم دعوایی و خشنی هستید و شما برای مخالفت با این حرف و اینکه ثابت کنید این حرف اشتباهه یک مشت نثار گوینده کنید.
حالا این شده جریان یک سری از مسلمان(نما؟)ها که در اعتراض به
سخنان پاپ که گفته دین اسلام چیزی جز خشونت برای دنیا نداشته به چند کلیسا
حمله کردند. دقیقا همون اتفاقی که در جریان کاریکاتورها افتاد. متاسفانه کسی هم نیست که این ها رو روشن که حرکت شما برای عامه مردم دنیا مثل مدرکی میشه در اثبات ادعای این اشخاص. مثلا فرض کنید یک نفر در بورکینافاسو که اطلاعات زیادی هم از دین اسلام نداره نشسته داره اخبار نگاه می کنه:
خبر اول- پاپ در یک سخنرانی در کشور آلمان گفت دین اسلام هیچ چیز به غیر از خشونت برای دنیا به ارمغان نیاورده.
خبر دوم- مسلمانان کشورهای مختلف با حمله به چند کلیسا در اعتراض به سخنان پاپ خواهان عذرخواهی رسمی او شدند.
بعد هم همیشه می گیم این کشورهای غربی هستن که دید مردم سراسر دنیا رو نسبت به اسلام عوض کردند!
بعضی ها بی تفاوتند. نه با خبر خوش خوشحال می شوند نه با خبر بد غمگین
بعضی ها مثل سنگند. نه می خندند و نه می گریند
بعضی ها دلتنگند
بعضی ها بی رنگند
بعضی ها...
(بعضی ها)
2نظر <
لینک ثابت <